
حکایت دلها
سلام خسته نباشی ،یه کاری هست که خیلی سادهست اما قلب آدمها رو به هم وصل میکنه.
ما میخوایم از زائرها بخوایم خاطره یا تجربهشون از اربعین رو خیلی خودمونی تعریف کنن. نه سخنرانی، نه رسمی. فقط بگن چه حسی داشتن، چی دیدن، چی عوض شد.
تو فقط باید به چند نفر بگی “دوست داری داستانت شنیده بشه؟” و بعد ازشون ضبط کنی یا بنویسی.
میدونی چی میسازیم؟ یه گنجینه از حکایتهای دل.
خیلی وقتا یه جمله از یه زائر، مسیر فکر یکی دیگه رو عوض میکنه.
تو میتونی کسی باشی که این دلها رو بهم وصل میکنه
🟢یه نفر به عنوان راوییار یا «مسئول ثبت حکایتها» مشخص بشه. کارش اینه که زائرها رو تشویق کنه تا تجربهشون رو تعریف کنن؛ هم شفاهی هم صوتی.
فضای روایت صمیمی باشه: میتونه وسط سالن قطار، گوشه موکب یا حتی تو صف پذیرایی باشه.
روایتها میتونن ضبط بشن (صوتی یا ویدئویی)، یا حتی خلاصهشون نوشته بشه و بچسبه به دیوار موکب (شبیه یک روزنامه دیواری).
روایت باید کوتاه، واقعی، و از ته دل باشه. مثلاً:
«اولین باریه که اومدم اربعین… ولی حس میکنم هزار ساله باهاشم.»
«یه پیرمرد عراقی فقط با یه لیوان آب دلمو تکون داد.»
در پایان، میتونید هر شب یکی از روایتها رو پخش کنید یا بخونید، و جایزه کوچیک (مثل یک تسبیح، عکس کربلا، یا نشان «راوی اربعین») بدید.